انسان موجودی تابع فرهنگ است

تايلر مردم شناس انگليسي فرهنگ را اين گونه تعريف كرده است:

«همه آن دسته از عقايد و افكار كه در برگيرنده ی دانش، عقيده، هنر، اخلاق، قانون، عادات و هر قابليت يا عادتي كه بشر به عنوان عضوی از جامعه برای خود كسب كرده باشد، فرهنگ نام دارد.» ادوارد سايپر فرهنگ را عبارت از سيستم رفتارها و حالات متکى بر ضمير ناخودآگاه مى‌داند. فرهنگ را می توانیم نقطه کانونی تنظيم روابط انسان ها با يكديگر و با محيط پيرامون آن ها بدانیم. پایه های اولیه فرهنگ اعم از گرایش مثبت و بهنجار، و گرایش منفی و تبهکارانه در خانواده شکل می گیرد. کارل راجرز در تعریفی خانواده را چنین می خواند."خانواده نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می کند و دارای اعضایی است که وضعیت ها و مقام های مختلفی را در خانواده و اجتماع احراز کرده و با توجه به محتوای وضعیت ها افکار و ارتباطات خویشاوندی که مورد تایید جامعه است ایفای نقش می کند"(محمودیان ،1388، ص 77).

خانواده پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی است که به تعبیر لوی اشتراوس (پدر مردم‌شناسی مدرن) حاصل برخورد دراماتیک بین طبیعت و فرهنگ است.

کشش جنسی، نیاز به تولید نسل و نیازهای مادی و جسمانی که پدیده‌های زیستی هستند، در ترکیب با قواعد و قراردادهای اجتماعی که پدیده‌های فرهنگی هستند، در نهایت به شکل‌گیری نهادی اساسی تحت عنوان خانواده می‌انجامد. این ترکیب به این نهاد بنیادی؛ ابعادی جسمانی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی می‌بخشد. خانواده از سویی مظهر کشش‌های عاطفی و از سوی دیگر مظهر اجتماع و به تعبیری مظهر سلطه گروه بر فرد است(جهانبخش، ۱۳۹۴). از طریق خانواده است که نوجوان یاد می گیرد چگونه با دیگران معاشرت کند، نظم و انضباط را در اولویت قرار دهد، سازگار، جامعه پذیر و مسؤولیت پذیرباشد و آینده خود و جامعه را بسازد(لبیبی،1393،ص281). بهترین شکلی که نوجوانان می توانند مهارت مسؤولیت پذیری را بیاموزند این است که مسؤولیت پذیری بزرگ ترها به ویژه والدین خود را مشاهده کنند. در بسیاری مدارس و خانه ها با کودکان و نوجوانانی مواجه می شویم که به آنها برچسب هایی مانند کودن، کند ذهن، عقب مانده و...زده می شود در حالیکه آن ها دارای هوش عادی، وضعیت جسمی مناسب و دارای ارتباط اجتماعی مناسب با بقیه همسالان خود هستند و از عهده وظایف و مسولیت های واگذار شده بر می آیند. اما وقتی شروع به تحصیل می کنند در خواندن، نوشتن، و حساب کردن با مشکلات زیادی مواجه می شوند. از طرفی به علت آگاهی نداشتن والدین ویا معلمان، از دلایل ناتوانی، آنان سرزنش می شوند یا با دیدن وضع درسی مناسب همسالان خوداحساس حقارت کرده وپس از تحمل فشار های فراوان، از درس و مدرسه ویادگیری بیزار می گردند.

اکثردانش اموزان دارای ناتوانی یادگیری درگستره سنی 10-15 سالگی قرار دارند.

این تعداد در سنین 16-21سالگی کاهش چشمگیر می یابد این کاهش احتمالا به سبب ترک زود هنگام مدرسه توسط این دانش آموزان و به دلیل ناتوانی آنان در فایق آمدن برمشکلات مرتبط با یادگیریشان است(سیف نراقی و نادری،1384،ص28). در این پژوهش پرسش اساسی این است که چگونه خانواده ها می توانند ضمن اثر گذاری فرهنگی، زمینه های اشتغال یا آموزش مهارت های عمومی( پایه ای ) کار را برای دانش اموزان دچار اختلال یادگیری فراهم نمایند؟ با توجه به این که دانش آموزان دارای اختلالات یاد گیری در زمینه های مختلف خانوادگی، تحصیلی، همسالان و تعامل اجتماعی و شغل یابی دچار مشکلات بی شماری می شوند یافته های این مقاله می تواند مسؤولین مربو طه، اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت و معلمان و خانواده ها و به طور کلی جامعه را نسبت به این گروه از دانش اموزان و حقوق آموزشی، خدماتی و بهداشتی و اجتماعی حساس و آگاه نماید.

تعریف اختلالات یادگیری

همه می کوشند تا ناتوانایی یاد گیری را به گونه ای تعریف کنند که در ارائه خدمات لازم به این مبتلایان به کار آید.

در همه این تعریف ها چهار بعد اساسی دیده می شود.

-تفاوت میان عملکرد مورد انتظار و عملکرد واقعی کودک. -نشانه های رفتاری مربوط به ضعف و قوت موضوع های تحصیلی و زبان در یادگیری. -وجود یا عدم وجود سایر مشکلات مانند: ناشنوایی. -تمرکز یا نگرش پایه آن ها در باره مشکل یادگیری(والاس و مکلافلین،1989،ص34).

تعریف کمیته ملی مربوط به ناتوانی های یاد گیری (NJCLD) چنین است:

ناتوانی های یادگیری به گروه نامتجانسی از اختلال ها اطلاق می شود که به شکل مشکلات عمده در فراگیری توانایی های گوش دادن ، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، استدلال یا محاسبات ریاضیات آشکار می شود و فرض می شود که از اختلال کارکرد عصب مرکزی نشأت می گیرند. و ممکن است در کنار ناتوانی های یادگیری در خود نظم دهی رفتار، ادراک اجتماعی و تعادل اجتماعی وجود داشته باشد، اما این مسایل فی نفسه ناتوانی یاد گیری به شمار نمی آیند، ناتوانی یادگیری ممکن است همراه با سایر عارضه های معلولیتی یا با تأثیرات محیطی توأم باشد(لرنر،1997،ص13).

ویژگی های کودکان و نو جوانان دارای اختلالات یادگیری

در بسیاری از موارد ناتوانایی یاد گیری در اوایل سال های مدرسه شناسایی می شود. هر چند در بعضی از موارد تا زمان نوجوانی این ناتوانایی کشف نمی شود. نوجوانانی که ناتوانایی آنان در یاد گیری تشخیص داده نشده است، غالبا در سال های اولیه مدرسه نقص های خود را جبران می کنند. ولی وقتی که تکالیف زیاد شود، از عهده برنمی آیند (میکوچی،1998، ص270).

الف) کودکان

رفتار هایی که معلمان و اولیا دانش آموزان را نگران می کند و معمولا بیانگر ناتوانی های یادگیری هستند در فهرست زیر به آنها اشاره می شود:

-تحرک بیش از حد -ناتوانی ادراکی- حرکتی -مسائل عاطفی -کاستی های کلی جهت یابی و اطلاع از وضعیت محیط -اختلال های توجهی مثلا گستره ی محدود توجه، حواس پرتی -بی اختیاری -اختلال های حافظه و تفکر -ناتوانی ویژه یادگیری در خواندن، نوشتن، هجی کردن و حساب -اختلال گفتاری و شنیداری(کلمنتیس،1966 به نقل ازوالاس و مک لافین،1989 ،ص 114).

ب)نوجوانان

ویژگی های زیر در نوجوانان دارای ختلالات یادگیری قابل مشاهده است:

-یادگیری منفعل: در انجام تکالیف درسی و ربط دادن اطلاعات جدید به دانش قبلی و بسط اندیشه های خود عاجزند. -خود پنداشت ضعیف: ناکامی های پی در پی آن ها را به خود پنداشت ضعیف و عزت نفس پایین کشانده است و اعتماد چندانی به توانایی یادگیری و پیشرفت خویش ندارند. -مشکلات اجتماعی رفتاری: سال ها شکست خوردن، عزت نفس پایین، انگیزه ضعیف، پذیرش ناکافی همسالان و رفتار سازش نایافته و اخلال گرانه ضرر زیادی به این نوجوانان می زند. -نقصان توجه: نیاز به تمرکز های طولانی مدت از یک سو و وجود نقصان هایی در زمینه توجه کردن از سوی دیگر، ممکن است به طور جدی مانع پیشرفت نوجوان شود. -نبود انگیزه: شکست های گوناگون آن ها را به این باور می رساند که تلاش هایشان برای موفقیت بیهوده است و در مقابل کارهای دشوار به سرعت دست از تلاش می کشند. (لرنر،1997،صص354-356).

خانواده بنیان گذار فرهنگ

خانواده نهادی دیرپاست و از گذشته‌های دور تاکنون تحولات زیادی را از سر گذرانده است هم‌پایایی داشته و هم پویایی. پایه و بنیاد نهادهای دیگر چون دولت، اقتصاد و دین بوده است(جهانبخش،1394). خانواده بدون شک در مقایسه با سایر مراکز و نهاد های اجتماعی در فرهنگ سازی شخص تأثیر بیشتری دارد. بر همین اساس در قوانین کشورها حمایت های ویژه ای از این نهاد به عمل می آورند. اما سوال اساس این است که خانواده چه نوع فرهنگی را به کودکان و نوجوانان انتقال می دهد؟ خانواده نهادی فرهنگی است و مهمترین بخش آن را عناصر فرهنگی تشکیل می‌دهند فرهنگ نیز در رابطه‌ی متقابل با واقعیات زندگی قرار دارند بنا بر این واقعیات زندگی هستند که مناسبات فرهنگی ضروری برای بقای خانواده را فراهم می‌آورند. نهاد خانواده(چه گسترده و چه هسته ای) قدرتی دارد که در آن با احساس تعلق نزدیک به دیگران و اعضای خانواده مانع از سرگشتگی ها و سرخوردگی های عمیق روحی و روانی در افراد می شود. خانواده فرد را با زندگی اجتماعی و فرهنگ آشنا می سازد و درآنجا پایه های اخلاقی شخصیت فردگذاشته می شود (لبیبی،1393،ص188)

تأثیرپذیری کودک از خانواده امری اجتناب ناپذیر است. مهم ترین دلایل این تأثیرپذیری عبارتند از:

- وابستگی عاطفی کودک به خانواده به ویژه مادر، همین وابستگی عاطفی در تأثیرپذیری و فراگیری فرزندان نقشی مهمی دارد. انبیا نیز با ایجاد رابطه ای عاطفی با افراد جامعه،بر آن ها اثر گذار بودند. چنان که قرآن کریم این نکته را به پیامبر(ص) گوشزد می کند که اگر سنگدل بودی، مردم از اطرافت پراکنده می شدند(آل عمران،159) - کودک، والدین خود را به نوعی صاحب اختیار و عامل اعطای روزی خود می پندارد؛ چنان که امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: «فرزندان خود را دوست بدارید و نسبت به آن ها با مرحمت و مهربانی رفتار کنید و هرگاه به آن ها وعده ای دادید، به آن عمل کنید؛ زیرا کودکان، شما را جز وسیلة تأمین روزی و نیازهای خود نمی بینند.(تحف الغقول،ص84) همین مساله زمینة اطاعت فرزند از والدین را فراهم نموده و موجب پذیرش فرهنگ آن ها خواهد شد. برای فرهنگ سازی و استحکام فرهنگی کودکان دارای اختلال یاد گیری به مراتب بیش از کودکان بدون اختلال، نیاز به هماهنگی والدین دارند. اما خانواده ها در مواردی زمینة فراگیری فرهنگی ناپسند را در کودکان خود فراهم می کنند. مانند بزهکاری و تبهکاری یکی از اعضای خانواده همچنین از هم پاشیدگی خانواده ها نیز زمینه ساز پذیرش فرهنگ و هنجار ناپسند در فرزندان خواهد بود. رسانه ها مانند اینترنت، ماهواره و شبکه های اجتماعی هرکدام با ارائه اطلاعات گوناگون فرهنگ خانواده ها و به تبع آن فرهنگ کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر خود قرار می دهند. خانواده ها نباید بزهکاری فرزندان خود را تنها در لابه لای عوامل فراخانوادگی جست و جو کنند و خود را در ایجاد فرهنگ مغایر با ارزش های انسانی فرزندانشان بی تأثیر بدانند.

خانواده و علل شکست نوجوانان دارای اختلالات یادگیری

برخی از خانواده ها با عدم پذیرش دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری هویت فردی و اجتماعی آنان را دچار آسیب و سستی می کنند به طوری که آنان احساس می کنند فردی سربار خانواده هستند. از سویی دیگر بعضی خانواده ها پذیرش فرزندان را مشروط بر موفقیت های تحصیلی می دانند. در موارد دیگر حمایت های بیش از حد خانواده دانش آموز را از به عهده گرفتن مسؤولیت عملکرد تحصیلی خود باز می دارد(میکوچی، 1998، صص 274-276).در مجموع روابط خانوادگی مشکل دار، یکی از عوامل موثر شکست دانش آموزان در موفقیت تحصیلی آنان است.

سایر علل شکست این دانش آموزان را در امر یادگری، به طور خلاصه می توان یه شرح زیربرشمرد:

فقدان انگیزش کافی فقدان توجه ودقت لازم دقت بیش از اندازه به جزئی از کل فقدان هماهنگی لازم در حرکات جنب و جوش بیش از حد. وراثت و مسائل ژنتیکی بیو شیمیایی. عدم تعادل هورمونی پیش گیری از ناتوانی های یادگیری

هیدن (1974) برای پیش گیری از ناتوانی های یادگیری، پیشنهاد های زیر را ارائه می دهد.

آموزش پدران و مادران آینده . مراجعه برای مشاوره ژنتیکی. مراقبت های دقیق پیش،هنگام و پس از تولد. تغذیه خوب مادر و فرزند. رسیدگی منظم به وضعیت بهداشت کودکان. خدمات ارزیابی زود هنگام برای شناسایی مبتلایان به این ناتوانایی. جلو گیری از حوادث. ایجاد انجمن های حمایت از کودکان. ارزشیابی منظم از پیشرفت کودک. انجام تحقیقات پیشرفته در آینده.

دوره انتقال

گذار از مدرسه به زندگی بزرگسالی برای همه نوجوانان مملو از پیچیدگی هایی است. نوجوانان دچار ناتوانی های یادگیری در این گذار چالش انگیز نیاز، فوق العاده ای به حمایت دیگران دارندتا دوره انتقال موفقی را پشت سر بگذارند. انتقال عبارت است از تغییر وضعیت از حالت صرفا دانش آموزی به نقش های مفروض و مبرم بزرگسالی. این نقش ها شامل استخدام، شرکت در مراکز آموزشی پس از دبیرستان، تشکیل خانواده، دل مشغولی های مناسب در جامعه و تجربه روابط رضایت بخش شخصی و اجتماعی است. مشارکت و هماهنگی برنامه مدرسه با موسسه های بزرگسالان و حمایت های طبیعی داخل جامعه و... باعث می شودکه فرایند انتقال بهتر صورت گیرد(لرنر،1997، به نقل از هالپرن ،1994). پژوهش ها نشان می دهد اکثر نوجوانان از حمایت های لازم بزرگسالان، اعتماد خانواده ها و سایر مراکز حمایتی برای پیدا کردن شغل واستخدام و تحصیلات دانشگاهی برخوردار نیستند والدین و مربیان می بایست با همکاری هم، دانش آموزان را در شناخت علاقه و توان بالقوه حرفه ای و همچنین چگونگی برخورد با نیازهای لازم برای ورود به این قلمرو ها کمک کنند. الگو های برنامه درسی برای کمک به نوجوانان دارای ناتوانایی های یادگیری (آمادگی برای اشتغال) بینگهام (1978)در مطالعه خود پی برد که مبتلایان به ناتوانی یادگیری در پاسخ به تقاضا های مربوط به انتخاب شغل و برنامه ریزی لازم در این باره رشد بسیار کمتری دارند. وی دریافت که آنان در این زمینه نیز احتمالا همچون فعالیت های تحصیلی، در سازماندهی و توالی با دشواریهایی روبه رو خواهند بود(والاس و مکلافلین،1989،ص578). در ادامه به الگو های برنامه درسی برای کمک به نوجوانان دارای ناتوانایی های یادگیری (آمادگی برای اشتغال) می پردازیم.

آموزش مهارت های عملی

هدف از الگوی آموزشی مهارت های عملی تجهیز دانش آموزان برای زندگی کردن در جامعه است. مهارت هایی که آن ها را قادر می کند از پس مسوولیت های دنیای خارج از مدرسه بر آیند.

این برنامه درسی موضوع هایی نظیر اطلاعاتی در باره مواد مصرفی، تکمیل فرم های در خواست مانند:

در خواست شغل، روال کار های بانکی و پول( مانند خرید سهام نقدی و قسطی) و مهارتهای بهداشت شخصی (مانند رسیدگی به سر و وضع ظاهری و لباس) و راهنمایی و مشاوره در زمینه خود شناسی و برنامه ریزی شغلی راشامل می شود. محتوای برنامه درسی دانش آموزان را به ضرورت های حرفه ای و زندگی مجهز می کند.

برنامه های کار- مطالعه

دانش آموزان در این برنامه بخشی از روز را در محل کار و بقیه را در مدرسه صرف می کنند. ضمن آن که در مدرسه می توان به مطالعه موضوع هایی پرداخت که با کار آن ها در محل کار هماهنگ باشد. گاه نیز این دانش آموزان ضمن کار با معلمِ ناتوانی های یادگیری ، در دوره مدارس عادی نیز شرکت می کنند. این رویکرد به ویژه برای دانش آموزانی که انگیزه چندانی برای بودن در مدرسه ندارند موفقیت آمیز بوده است. (لرنر،1997،صص 367-369).

مشاوره یک ضرورت

نوجوانی سنی است که در آن تلاش برای کسب استقلال و خود کفایی و اضطراب رشد اجتماعی و جنسی مشاهده می شود. فشار طبیعی موجود در این دوره می تواند با دو عامل ناتوانی دانش آموزان در کنار آمدن با مشکلات و همچنین نوع واکنش والدین افزایش یابد. سرخوردگی نوجوانان دارای اختلال یادگیری از زمینه های تحصیلی، اجتماعی-عاطفی و گزینش های شغلی باید مورد رسیدگی قرار گیرد. مشاوران ورزیده می توانند دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری را در چنین زمینه های رشدی یاری کنند و نیز با ناتوانیهایی که موجب تأخیردر یادگیری می شود مبارزه کنند. معلمان، مشاوران و والدین باید با همکاری یکدیگر بکوشند همزمان با تلاش دانش آموز برای مقابله با اثرات و دشواری های یادگیری، پایه های عاطفی لازم رابرای این نوجوانان مبتلا فراهم آورند( والاس و مکلافلین،1989،ص580).

بزرگسالی و ناتوانی یادگیری

بزرگسالان مبتلا به ناتوانی یادگیری در حرفه های مختلف مسوولیت هایی را به عهده می گیرند. به ویژه در زمینه های بیان شفاهی و روابط اجنماعی می توانند کار های ضروری را به انجام برسانند و به میزان قابل توجهی از عهده مشکلات برآیند. برخی از بزرگسلان دارای اختلال یادگیری از این که مبتلای به ناتوانی یادگیری خوانده می شوند یا متفاوت با دیگران به حساب می آیند بیمناک و مضطرب می باشند. روی آوردن به مکانیزم جبران بیش از حد، گریز از موقعیت های خاص و مهم، جلوه دادن برخی توان مند ی های خود از جمله واکنش های آنان برای مخفی نگه داشتن مشکل است(والاس و مکلافلین،1989). والاس و مکلافلین،1989 به نقل ازلنوفسکی و ساپونگ،1978 می گویند: دشواری های دراز مدت بزرگسالان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در تصور آنان، زندگی زناشویی و نقش پدری و مادری آنان تاثیر می گذارد. در چنین خانواده ای پدر برای خواندن ونوشتن به همسر و فرزندان متکی می شود. بدین ترتیب وی با عدم شایستگی ، گناه وشرم روبه رومی شود.

مشکلات بزرگسالان دچار ناتوانی یاد گیری علاوه برموارد بالا این مشکلات را نیز می تواند شامل شود:

مشکلات رشد مهارت های اجتماعی، قضاوت در باره اخلاقیات، خنثی بودن تلاش های آنان برای انتقال مفاهیم فرهنگی به دلیل عدم درک مفاهیم اجتماعی. واکنش های ناگهانی در خانواده و... راه های زیادی برای این که فرد بزرگسالی که دچار مشکلات یادگیری است بتواند بر ناتوانایی های خویش فایق آید وجود دارد. یکی از راه های مهم استفاده از وسایل کمک آموزشی است. مانند: ضبط صوت به جای یادداشت برداری، ماشین حساب برای محاسبه، یارانه قابل حمل و...

بحث و نتیجه گیری

خانواده به عنوان یک واحد بنیادین هم می تواند عامل انتقال فرهنگی باشد یعنی میراث فرهنگی خود را به نسل بعدی منتقل کند و هم عامل توسعه فرهنگی، همچنین به عقیده برخی اندیشمندان تشکیل خانواده به منزله تکوین بخشی از هویت فرد می باشدکه با عنوان هویت خانوادگی آن را از سایر ابعاد هویت متمایز می کند(،محمودیان ،1388 ص 79). در خانواده می بایست به خواست ها و تمایلات همه افراد آن چه سالم و چه دارای اختلال در حد اعتدلال و محدوده قانونی پاسخ داده شود. ممکن است وجود نوجوانان مبتلا به یادگیری باری یا مشکلاتی بردوش خانواده تلقی شود اما والدین باید تشویق شوند تا به طور پیوسته و با حرارت خدمات خویش را به کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری دنبال کنند. آموزش پدران ومادران آینده در پیش گیری از ناتوانی های یادگیری اهمیت به سزایی دارد و می تواند به عنوان یک راهبرد موثر مورد توجه قرار گیرد. بهترین راه برای کسب اطمینان از درست بودن یک شغل برای افراد دارای اختلال یادگیری این است که آن توسط یک راهنما انتخاب شده باشد. بنا براین استمرار ارتباط افراد دارای اختلال یادگیری با مشاوره یک ضرورت است و بالاخره والدین و عموم افراد باید از نیاز های جوانان وکودکانی که احتمالا دچار اختلال های یادگیری هستندآگاه باشند و از خدماتی که می بایست در دسترس این افراد قرار گیرد مطلع گردند وقتی مدارس استاندارد های خشک را می پذیرند، بیشتر دانش آموزان دچار ناتوانی های یادگیری که با صرف دقت بیشتر دبیرستان را به پایان می رسانند نمی توانند از عهده برنامه های بعدی برآیند و در نتیجه وقتی بزرگسال محسوب می شوند فرصت های شغلی کمتری خواهند داشت(لرنر،1997،ص359). مشکلات خواندن و مسائل عاطفی و اجتماعی ممکن است پیشرفت شغلی بزرگسالان را محدود کند وبر دوست یابی و حفظ رابطه دوستی تأثیر بگذارد.

راهبرد های پیشنهادی

1) با توجه به این که خانواده عامل اصلی ساخت و ساز فرهنگ کودکان و نوجوانان است زمینه های توسعه فرهنگ خانواده ها به ویژه خانواده های دارای کودکان ناتوان یادگیری از طریق رسانه های جمعی فراهم گردد. 2)آموزش های لازم برای خانواده ها،آموزگاران و دبیران در نظر گرفته شود تا با نیاز های ویژه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری آشنا شوند. 3)خانواده دانش آموزان دارای اختلال یاد گیری تحت حمایت های آموزشی مشاوره ای مسنمر قرار گیرند. 4)انتظارات و توقعات آموزشی متناسب با توان مندی های دانش آموزان دچار ناتوانایی در نظام آموزشی تعریف شود. 5)معلم ناتوانی یادگیری برای مدارس به منظور ارائه خدمات آموزشی و حمایتی به دانش آموزان دچار اختلال یادگیری گنجانده شود. 6)دسترسی به بازار کار برای مبتلایان به ناتوانی یادگیری از طریق تصویب قانون های حمایتی آسان شود. 7)انجمن های حمایت از کودکان دارای اختلالات یادگیری تشکیل گردد. 8)دانش آموزان دبیرستانی دارای اختلال یادگیری برای راهنمایی و مشاوره به منظوراشتغال و انتقال به بزرگسالی مورد توجه و پایش قرار گیرند و خدمات شغلی- حرفه ای به آن ها ارائه گردد.

منابع

قرآن کریم تبریزی،مصطفی (13840).در مان اختلالات دیکته نویسی،تهران:انتشارات فراروان. ابن شعبه ، محمد بن علی( 1423 ق ).تحف العقول، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات. جعفری،محمد تقی(1388).فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو.تهران: شرمؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفری جهانبخش،محمد علی(1394). خانواده و فرهنگ، تهران: نشر ساکو. حسینی، فخر السادات(1392). در آمدی بر روان شناسی زبان، تهران: نشر پارسیا. سیلکویتز، مارک(1998).نارسا خوانی و سایر مشکلات یادگیری، ترجمه عصمت فاضلی(1383)، تهران: انتشارات یسطرون. سیف نراقی ، مریم و نادری، عزت اله(1384). نارسایی های ویژه در یادگیری چگونگی تشخیص و روش های باز پروری،تهرات: موسسه فرهنگی انتشاراتی مکیال. صالحی عمران،ابراهیم(1388)جامعه، کار و مشاغل،تهران: سمت. لبیبی،محمد مهدی(1393).خانواده در قرن بیست و یکم،تهران: نشر علم. لرنر، ژانت دبیلیو(1997).ناتوانایی های یادگیری،نظریه ها، تشخیص و راهبرد های تدریس، ترجمه عصمت دانش(1384)،تهران:مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی. والاس،جرالدومکلافلین،جیمزا(1989).ناتوانی های یادگیری مفاهیم و ویژگی ها، ترجمه م.تقی منشی طوسی(1369) ، مشهد: موسسه چاپ و انتشار آستان قدس رضوی. محمودیان حسین و دیگران، (1388). دانش خانواده، تهران: انتشارات سمت. میکوچی، جوزف(1998).نو جوان و خانواده در مانی، ترجمه مهشید یا سایی(1383). تهران ققنوس.